دیوار من

ایده های ذهنی

دیوار من

ایده های ذهنی

بچگی

بچه که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم .

کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود. کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم و فقط نگاه کافی بود.

بچه که بودیم تو جمع گریه می کردیم بزرگ که شدیم تو خلوت.

بچه که بودیم راحت دلمون نمی شکست بزرگ که شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه.

بچه که بودیم همه رو ده تا دوست داشتیم بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی بعضی ها رو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم.

بچه که بودیم اگر با کسی دعوا می کردیم یک ساعت بعد از یادمون می رفت بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون می مونه و آشتی نمی کنیم .

بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم بزرگ که شدیم حتی صد تا کلاف هم سرگرم مون نمی کنه.

بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه.

بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود بزرگ که شدیم حسرت بچگیمون را داریم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد